از چه بگويم يا بنويسم
براي كه ؟
در خيابان پا مي گذارم و قدم مي زنم
من و خيابان و ياد تو
آن طرف خيابان، كمي دورتر، روي نميكت، كنار حوض پارك نشسته ايم و قاه قاه ميخنديم
من زير گوش ات زمزمه مي كنم و تو.....
انگار كه دنيا مال ما بود و شادي هايش پاياني نداشت
اما چه كوتاه بود عمر اين دنياي بي خبر از همه جا
تا چشم بر هم زديم بار سفر بست و من ماندم و خيابان و ياد تو